دریافت

"من می‌خواهم”

به من سوئیتی در هتل ریتز بدهید، نمی‌خوامش

جواهرات شَنِل نمی‌خواهم

به من لیموزین بدهید، با آن چه کنم؟

به من پرسنل بدهید، با آنها چه کار کنم؟

به من عمارتی در نوشاتل ببخشید، مال من نیست.

به من برج ایفل بدهید، با آن چه کار کنم؟ 

من عشق، خوشی و حال خوب می‌خواهم

پول شما مرا خوشبخت نمی‌کند

من می‌خواهم وقتی که جان می‌دهم دستم بر روی قلبم باشد

با هم برویم، آزادیم را کشف کنیم

تمام کلیشه‌ها را فراموش کنید

به واقعیت من خوش آمدید

از رفتارهای مودبانه‌تان خسته‌ام، زیادی است.

من با دست غذا می‌خورم، بله من اینطوری‌ام.

من با صدای بلند حرف می‌زنم و رک هستم، ببخشید

دیگر دورویی و تظاهر بس است، من از اینجا می‌روم

من از حرفهای دو پهلو خسته‌ شده‌ام

ببینید، به هرحال از دست شما عصبانی نیستم. من همین شکلیم!

من عشق، خوشی و حال خوب می‌خواهم

پول شما مرا خوشبخت نمی کند

می‌خوام زمانی که جان می‌دهم دستم روی قلبم باشد

با هم برویم، آزادی ام را کشف کنیم

پس کلیشه‌ها را فراموش کنید

به واقعیت من خوش آمدید


 امروز از صبح سرگیجه داشتم و انگار دنیا داشت بهم فشار میاورد. به خاطر همین اعصاب نداشتم و با دوتا مرد پررو دعوام شد، صابخونه به خاطر کنتور و مرد فروشنده به خاطر تحویل ندادن جنسا، بهش گفتم که من قبل از عید ازش خرید کردم و اگه جنس رو تحویل نده، پول جنس با قیمت الان رو ازش میگیرم که داغ کرد و کلی داد زد. تو همین حین داشتم ماکارونی درست میکردم که از بس حرف زد خراب شد.

یهویی بابام هم با شلوار خونی جلومون ظاهر شد که اصلن خودش خبر نداشت، درست که نگاه کرد متوجه شد وقتی داشته تو باغچه شاخه یه درخت رو قطع می کرده، اره ساق پاش رو بریده، هاه. اینست انتقام درخت ها؟!



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها