- همین حالا که اینجا غذا می خوریم نود و نه درصد مردم این سیاره، به شیوه خود با این پرسش رو به رویند"برای چه اینجاییم؟" خیلیها فکر می کنند پاسخ را در مذهبشان یا در ماده گراییشان یافته اند. دیگران ناامید شده اند و زندگی و ثروتشان را برای یافتن این معنا به باد داده اند. افراد کمی اجازه داده ند این پرسش بی پاسخ بماند و زندگیشان را فقط در لحظه بگذرانند، بی آنکه خود را نگران نتیجه این زندگی یا اهمیت آن کنند. 

شاید در وهله اول، این ما را بترساند، ما را در برابر جهان، تمام موجودات جهان، و خود معنای هستیمان، وانهاده به جا بگذارد. اما پس از گذر از نخستین هراس، کم کم به تنها راه حل ممکن عادت می کنیم: تعقیب رویاهایمان. شهامت در برداشتن گام هایی که همیشه آرزویش را داشته ایم، تنها شیوه ابراز اعتماد ما به خداست. 

- پس جستجو چه ارزشی دارد؟

- ما جستجو نمی کنیم، می پذیریم. و بدین ترتیب، زندگی پرر و درخشان تر است. چون می فهمیم هر گام ما، در تمامی لحظات زندگیمان، معنایی عظیم تر از خود ما دارد. درک می کنیم که در هرکجای زمان و مکان، پاسخ این پرسش داده شده. می فهمیم که انگیزه ای برای بودن ما در اینجا وجود دارد، و همین کافی است. 

با ایمان در شب تاریک غرق می شویم، و همان کاری را می کنیم که کیمیاگران قدیمی آن را "افسانه شخصی" می نامیدند، و خود را سراسر تسلیم هر لحظه می کنیم و می دانیم همیشه دستی وجود دارد که ما را راهنمایی کند؛ با ماست که آن را بپذیریم یا نه.

متن بالا از کتاب بریدا، نوشته پائولو کوئیلو و با ترجمه آرش حجازیه. پائولو کوئیلو یکی از دوست داشتنی ترین نویسنده هاییه که تو زندگیم شناختم حتی وقتی کتابایی که ضدش بود رو خوندم، من بهش کاملا اعتقاد ندارم ولی تک تک جملاتی که می نویسه رو دوست دارم و می بلعم. بیشتر کتابهاشو خوندم و کتاب بریدا و کیمیاگر رو خیلی دوست دارم. پیشنهاد می کنم کتابای کوئیلو رو بدون پیش داوری و قضاوت فقط بخونید و لذت ببرید. 

روز  خسته کننده و خوبی بود. صبح یکم دعوا کردیم و یه تعهد واسه تحویل جنس تا شنبه گرفتیم. بعد از ظهر هم رفتم خونه خواهری و کلی حرف زدیم و خندیدیم تا شب شد. شام منو نگه داشت، این دفعه خیلی زحمت کشیده بود و حسابی هم شامش خوشمزه بود، با ذوق ازم پرسید نظرم چیه، من دلم رفت براش و دوست داشتم لهش کنم :/ بعد شام سریع برگشتم خونه و همش فکر می کردم چقدر خونواده من دوست داشتنی و در عین حال غیر قابل تحملند :/ چرا نقاط منفی آدما انقدر می تونه بزرگ بشه که نقاط مثبت فقط واسه همون لحظه به چشم میان؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها