خب کوآلاتون بالاخره تصمیم گرفت اهدافشو بنویسه. بالاخره خسته شدم از این وضع زندگی. پنجره رو باز کردم و صندلیم رو گذاشتم رو به روش. منظره حیاط قشنگمون با صدای بارون و بهترین بوی جهان طلایی ترین فرصت من بود. سررسیدم رو باز کردم و هر کاری که می کنم و دوست دارم انجام بدم تو سال جدید رو نوشتم. احساس می کنم مغزم خالی شده. انگار یه کلاف گنده در هم پیچیده توی سرم بود که بالاخره تونستم سرش رو پیدا کنم و وقتی که کشیدمش به راحتی باز شد. انگار یه عالمه مینیون شلوغ که توی سرم داد می زدن رو آروم کردم و یکی یکی بهشون رسیدگی کردم. نوشتم که دوست دارم چه عادتایی رو ایجاد کنم و چه تغییراتی توی سبک زندگیم داشته باشم. نمی خوام آدم جدیدی بشم، من فقط می خوام به بهترین ورژن خودم ارتقا پیدا کنم. یسری اخلاقا باید عوض بشن، کتاب و فیلم هدفمندتر بشن، یسری کارها باید اضافه بشن و یسری حذف. برای اینها عجله ای ندارم، فقط می خواستم جهت تلاشم رو مشخص کنم. می خوام خودمو قبول کنم و بیشتر دوست داشته باشم. بهترین ها رو واسه خودم بخوام نه اینکه حسود باشم و نه چشم دیدن خودمو داشته باشم نه بقیه رو. دلم نمی خواد امسال رو با حسرت اینکه می تونستم ولی کاری نکردم تموم کنم. می خوام ایندفعه به خودم قول بدم که کم نیارم و رها نکنم. اینطوری شاید بهتر باشه از اینکه کمال گرا باشم و با شعار یا انجام نده یا کامل انجامش بده ادامه بدم. به یه تعداد مهارت نیاز دارم و باید با کتاب و اینترنت بهش  برسم پس دیگه هدفمند می خونم و چرخ می زنم :) هیچ دیدی نسبت به وبلاگم ندارم چون فقط دلم می خواد هرروز بیام اینجا و از روزم بگم و از حرفایی بگم که دوست دارم به خودم بزنم. 

به عنوان کار باحال بعدی هم خودمو راضی کردم تا ادامه کتاب دارن هاردی رو بخونم. به عنوان اولین کتاب سال گزینه عالی ایه، راستش دوست ندارم اولین کتاب سال نصفه نیمه رها بشه. به نظرم با بقیه کتابای خودیاری فرق داره. تموم تلاشش اینه که نشون بده واسه موفقیت لازم نیست بهترین و پر تلاش ترین آدم جهان باشیم فقط لازمه به کارهای کوچیک و انتخاب های لحظه به لحظه ی زندگیمون توجه کنیم تا بفهمیم چی داره زندگیمون رو نابود می کنه.

مطمعنا این آخرین امید من نیست، هی شکست می خورم و دوباره شروع می کنم، دیگه خسته نمی شم، دیگه تسلیم نمی شم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها